سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 30
کل بازدید : 49342
کل یادداشتها ها : 81
خبر مایه


بنام خالق زیباترین داستانها

بعد از یک عـمـر تلاش ، چندروزی میشد که بازنشسته شده بود . حس خوبی نداشت . احساس بیهودگی میکرد .

آرام بطوریکه همسرش متوجه نشود به طرف آشپزخانه رفت . پیشبند را بست و شیر آب را باز کرد ...

صدای مهربانی شنید همسرش بود : ئه .. شماچرا؟ ... بالاخره آقای خونه ای گفتن  چیزی گفتن ...

نگاهش بطرف همسرش برگشت .لباسی را که به تن داشت به نظرش آشنا می آمد . یادش آمد که در نخستین دیدار ، اورا در همان لباس دیده بود . اینهمه سال آن را حفظ کرده بود . چشمانش پراز اشک شد .

نگاهشان در یک لحظه بهم گره خورد و ........عشق ...........






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ