سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 22
کل بازدید : 47635
کل یادداشتها ها : 81
خبر مایه


بنام خالق زیباترین داستانها

دست..دست..دست..دست..

اَه .. خسته شدم. تا کی باید دست بزنم. دستم سوخت کباب شد . شوهر کرده که کرده. هیکل قناسش رو ببین ، تازه خوبه خیاط کلی هم براش کار کرده....

با تکان بغل دستی به خودش آمد : شما حالتون خوب نیست؟

ها؟......

دست .. دست .. دست .. دست ..

این از کجا فهمید که حالم خوبه یانه؟!.. اصلا به این چه که من حالم خوبه یانه؟!.. اصلا واسه ی چی باید دست بزنم؟!.. مگه کی واسه ی من دست زده ...

شما مثل اینکه حالتون خوب نیست.. یه چیزی میل کنید...

ها ؟ ...و بعد همینطور .. خیره خیره نگاه کرد..

صدای بغل دستیش آمد که در گوشی میگفت : کاریش نداشته باشید ، طفلی بیماری روحی داره..  به همه چی همینطورخیره میمونه..

ها ؟....






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ